| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
تأثیر سرمایهگذاری در زندگی اجتماعی
همواره یکی از دغدغههای همیشگی افراد در زندگی خودشان، پس انداز و سرمایهگذاری بوده و هست. این نگرانیها در شرایط اقتصادی ناپایدار و متورم، بیشتر هم میشود. فرآیند و حبابهای موجود در سیستمهای مختلف انسان را بیشتر سردرگم میکند. نگاه و توجه به تجربیات تلخ افراد دور وبرمان هم به این دغدغه ها بیش از پیش میافزاید.
سوالات زیادی از پس ذهنمان عبور میکند که «این پس انداز ماحصل عمرمان است» چکار کنیم که نابود نشود؟ در کجا، چگونه، چطور ؟ پس اندازمان را مدیریت کنیم تا به زندگی اقتصادی و اجتماعیمان لطمهایی نزند.
از نقطه نظر مالی و در شرایط ناپایدار اقتصادی در هر سرمایهگذاری بایستی بازده و ریسک و امنیت سرمایهگذاری مورد توجه و مداقه قرار گیرد.
قبل از به کارگیری پسانداز باید ارکان سرمایهگذاری و مؤلفهها و بازارها و معایب و مزایای آنها را بشناسیم. بازارهای مختلف رسمی و غیررسمی، پولی و غیرپولی هرکدام شرایط خود را دارند و سرمایهگذاری در آنها مخاطرات خاص خود را دارد.
سرمایهگذاری در محیطهای غیر رسمی ممکن است دارای بازدهی بالایی باشد و بنابراین از جذابیت بالاتری برخوردار است. این موضوع بدون توجه به میزان سرمایه فقط مبتنی بر رفتارهای شخصی و هیجانی افراد صورت میپذیرد و عاقبت این کار هم گرفتار شدن در دام عملیات ‼️«ترفند ازیهای سیستمی» و مالباختگی خواهد بود. نمونهای از این نوع ترفندها «بازی پونزی» است که ریشه تاریخی دارد. این نوع ترفند یک عملیات در بازارهای سرمایهگذاری غیر رسمی است که از منظر مدیریت سرمایهگذاری تقریباً یک عملیات سرمایهگذاری غیرعقلائی است.
در این ترفند به سرمایهگذاران سودهایی پیشنهاد میشود که گذشتن از کنار آن کار سادهای نیست چرا که از حد متعارف جامعه بسیار بالاتر است و کما این که در ابتدای کار هم این سودها به سرمایهگذاران پرداخت میشود. در این شیوه سود سرمایهگذاران قبلی از سرمایهگذاران بعدی تأمین میشود و شخص یا مؤسسه سرمایهپذیر هیچ کار اقتصادی با پولهای دریافت شده انجام نمیدهد.
این گردش تا زمانی اتفاق میافتد که سرمایههای افراد وارد این پروسه میشوند و با کمتر شدن ورودی سرمایهها، مدیریت سیستم دچار اشکال میشود و ناگهان مروج سیستم ناپدید میشود و همۀ سرمایهگذاران بلاتکلیف میشوند و احتمالاً مال باخته، اگر هم تلاشی بکنند فقط میتوانند با صرف وقت و هزینه و انرژی پس از مدتی به اصل سرمایه خود دسترسی پیدا کند.
‼️پس مواظب رفتار سرمایهگذاری خود باشید.
این تفکر که بایستی پساندازهایمان را سرمایهگذاری کنیم تا هم خودمان و هم اقتصاد و هم اجتماع منتفع شود. تفکر صحیحی است اما چگونگی آن بسیار مهم است. اگر این کار درست مدیریت نشود در دام ترفندها و حقهبازیهای کاذب سودجویان قرار خواهیم گرفت.
هنگام سرمایهگذاری بایستی « هوشمندانه » رفتار کرد. عواملی همچون تجزیه و تحلیل اطلاعات، بازده و ریسک، انتخاب_درست، زمان -مناسب و اطلاع از قوانین و مقررات موضوع کشور و به ویژه امنیت سرمایهگذاری باید مورد مطالعه دقیق قرار گیرد.
به نظر میرسد مهمترین انگیزه سرمایهگذاری، سودآوری است و برای به دست آوردن سود بایستی سرمایهگذاری مناسب صورت پذیرد تا آثار اقتصادی (شکوفایی)، اجتماعی(بهرهمندی از زندگی بهتر) و حفظ ارزش پول (قدرت پول) پدیدار و پایدار گردد. در این میان رابطه بین نقدینگی و سودآوری هم دارای اهمیت است. بعضی از سرمایهگذاریها ممکن است بازده اغواکنندهای داشته باشد اما تضمین و امنیت بالایی ندارند و به عبارت دیگر پرریسک هستند.
به هرحال چرخش وجوه نقد به عنوان پسانداز در جهت سرمایهگذاری با توجه به هزینه عدم النفع نیاز به سیاست (تدبیر) اداره وجوه شخص دارد.
و امّا:به نظر اینجانب قبل از اینکه برای وجوه مازاد خود (پسانداز) تصمیمگیری نماییم بایستی ابتدائاً بروی خودمان سرمایهگذاری کنیم. آنچه که تحت عنوان SI ( سرمایهگذاری بروی خود ) از آن نام برده میشود. باید پذیرفت این ذهن ماست که سرمایه را خلق میکند و عوامل بیرونی، کمتر تأثیرگذار خواهند بود. هراندازه که روی ذهنمان سرمایهگذاری کنیم سرمایهگذاریهایمان افزایش خواهد یافت.
با مطالعه سرگذشت و زندگینامه افراد موفق در این حوزه احتمالاً به این نتیجه میرسیم که بایستی اولاً ذهنمان را آماده نماییم سپس دانش، تخصص و مهارت (روش مواجه با مشکلات) را به دست آوریم و با « هیپنوتیزم عملی » آن را ملکه ذهنمان کنیم و با روش بنچ مارک (BM) باورهای غلط خود را به باورهای واقعی تبدیل کنیم تا با (SI) مطلوب به نتایج قابل قبولتری دست یابیم.
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
راههای جذب سرمایهگذاری خارجی
فریال مستوفی/ رئیس کمیسیون سرمایهگذاری اتاق بازرگانی ایران
متاسفانه در سالهای تحریم اقدامات لازم برای آمادهسازی بسترهای سرمایهگذاری آنطور که باید، انجام نشده بنابراین نخستین اقدام، آمادهسازی بسترهای لازم برای سرمایهگذاری است.
موضوعی که در اینباره مهم است بحث امنیت سرمایهگذاری و اقدام برای تامین آن است.
از اینرو در وهله نخست، باید فضای کسبوکار را بهبود بخشید و این مهم میتواند از سوی حاکمیت و از طریق اصلاح قوانین و ایجاد شفافیت و همچنین حمایت از بخش خصوصی واقعی در تصمیمسازیها، تحقق پذیرد.سرمایه خارجی در صورتی میتواند نقش مثبت در اقتصاد یک کشور ایفا کند که بستر آن مهیا باشد. در اینباره میتوان به استقرار نظام موثر قانونی، نبود فساد مالی در جامعه و سرانجام ثبات سیاسی اشاره کرد. اقتصاد ایران دارای شرایط لازم برای جذب سرمایه خارجی، بدون عوامل یادشده نیست، بنابراین لازم است دولت برنامه منسجمی برای جذب و کنترل سرمایه خارجی تهیه کند.
اگر برنامهریزیها با استراتژی هدفمند و اصولی هدایت شود بهطور قطع امنیت تامین خواهد شد و ریسک اقتصادی هم پایین خواهد آمد. این عوامل همگی لازم و ملزوم هستند و بهبود یکی از عوامل باعث بهبود سایر عوامل خواهد شد.درحالحاضر مسئله Due Diligenceیکی از مهمترین موضوعاتی است که مهمترین انتقاد سرمایهگذاران خارجی از بازار ایران را تشکیل میدهد. در این بین مهم است که صاحبان کسبوکارهای خارجی بدانند با چه شخص یا شرکتی معامله میکنند.درباره موضوع تامین مالی و فاینانس پروژهها (موضوعی که درتبصره ۳ بودجه امسال نیز باید مد نظر باشد) باید گفت تا به امروز بیشتر پروژهها بدون وجود توجیه اقتصادی فنی واقعی و از سوی دولت اجرا میشدند. بخش خصوصی نیز بهطور قطع از عهده سپردن وثیقههای بانکی بر نمیآید از اینرو پیشنهاد میشود خود پروژه تحت ضمانت بازپرداخت قرار گیرد. البته این پیشنهاد مستلزم ایجاد فرهنگ تنظیم صادقانه و واقعی طرحهای توجیهی است.موضوع مهم دیگری که وجود دارد اینکه تغییرات نرخ ارز و زیرساختهایی که باید برای پوشش ریسک نرخ ارز وجود داشته باشد درحالحاضر در ایران وجود ندارد مگر اینکه با راهاندازی ابزارهایی همچون خرید و فروش آتی ارز، این امکان را فراهم کرد که سرمایهگذاران ریسک نوسانات نرخ ارز خود را پوشش دهند.
مسئله مهم دیگر نبود معرفی کامل و درست از ایران پسابرجام است. بهدلیل نبود اطلاعات کافی متاسفانه کشورهای دیگر از شرایط امروز کشور ما اطلاع زیادی ندارند. مشکلات مراودات بانکی از دیگر مسائلی است که برای جذب سرمایهگذاری خارجی باید به آن توجه کرد.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
رویکرد ویژگی های شخصیتی کارآفرینان
در سال های اخیر به نقش کارآفرینان در تسهیل توسعه اقتصادی جهانی توجه ویژه ای شده است . برای مثال بر اساس مطالعات انجام شده در برخی از کشورها، 90 درصد رشد استخدامها از بخش کارآفرینانه اقتصادی ناشی شده است . همچنین پژوهشی نشان داده است که بین کارآفرینی و رشد اقتصادی رابطه همبستگی مثبت با شدت 70 درصد وجود دارد.
از این رو اکثر صاحبنظران در مورد اهمیت نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی توافق نظر دارند. تجربه موفق کشورهای صنعتی در توجه به کارآفرینی باعث شد که کشورهای در حال توسعه نظیر مالزی، سنگاپور و کره جنوبی سعی کنند تا با الگو گیری از آنها اقدام به توسعه و ترویج کارآفرینی نمایند . حتی کشورهایی نظیر هندوستان و پاکستان نیز با درک اهمیت این مقوله در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعیشان به کارآفرینی روی آورده اند .
توسعه و ترویج کارآفرینی در یک کشور نیازمند اقدامات همه جانبه و هماهنگی در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی و حتی فردی است . حمایت های مالی از کارآفرینان، تشویق صنعتگران موفق، حمایت از فعالیت ها و موسسات نوپا، بستر سازی برای تسهیل تعاملات تجاری، اصلاح در قانون تجارت، ثبات قوانین تجاری و بازرگانی، تلاش در حفظ امنیت سرمایه گذاری، تدوین سیستم های آموزشی متناسب با نیازهای کسب و کار، و نظایر اینها، اقداماتی هستند که در این راستا باید انجام پذیرند .
یکی از اقدامات اساسی زمینه ای در این راستا شناسایی افراد کارآفرین و نیز شناسایی کسانی است که ظرفیت های کارآفرینی در آنها وجود دارد. شناسایی این افراد می تواند به سیستم آموزشی کمک کند تا افرادی را برای ورود به موسسات آموزش کارآفرینی انتخاب کند که قابلیتهای بیشتری برای کارآفرین شدن داشته باشند، یا در اعطای مجوزهای قانونی اولویت به افراد کارآفرین داده شود یا هنگام آزمونهای مختلف به ظرفیتهای کارآفرینانه افراد توجه شده و برنامه ریزی ها براساس آنها صورت پذیرد.(کردنائیج،1386)
ویژگیهای کلیدی شخصیتی کارآفرینان:
1.کانون کنترل
کانون کنترل به عنوان یکی از ویژگی های شخصیتی از موضوعات مهم مورد مطالعه در رشته مدیریت سازمانی است که بر بسیاری از جنبه های رفتاری کارکنان و مدیران تاثیر گذار است. به عنوان مثال افراد دارای کانون کنترل بیرونی از ویژگی هایی مانند مسولیت پذیری کم، غیر منطقی بودن در برابر حوادث و علل رویدادها، رضایت شغلی پایین، نرخ غیبت بالا و احساس بیگانگی نسبت به محیط کار، عدم اعتماد به دیگران، انگیزش کم، اعتماد به نفس پایین و نظایر اینها برخوردارند. در صورتی که افراد دارای کانون کنترل درونی از مسولیت پذیری بالا، سلامت و بهداشت روانی بیشتر، تمایل به همکاری با دیگران و اعتماد به آنان، میل به پیشرفت و اعتماد به نفس زیاد تر بهره مندند. به طور کلی کانون کنترل عبارت است از این که شخص چگونه منبع نتایج مثبت یا منفی را به خود یا دیگران نسبت می دهد(محمد هادی،1379).
کانون کنترل به سه قسمت تقسیم میشود:
1-1.کنترل درونی:
کنترل درونی بدین معنی است که شخص رویداد خاصی را ناشی از رفتار یا ویژگی های نسبتا پایدار خود می داند(اتیکنسون و همکاران،1369). به عبارت دیگر کانون کنترل درونی به این معناست که تقویت و تنبیه های شخصی حامل تلاش ورای کنترل او است(لیبرت و اسپیلبگر،1375)
1-2.کنترل بیرونی:
کنترل بیرونی به این معناست که شخص نوعی تقویت مثبت یا منفی را که به دنبال رفتار خاصی آمده، معلول رفتار خود ندانسته، بلکه آن را نتیجه تصادف و اتفاق و شانس تلقی می کند یا آن را به نفوذ افراد قدرتمند نسبت می دهد و با پیش کشیدن عامل محیطی، امکان پیش بینی آن را نفی می کند(اتیکنسون و همکاران،1369). بنابراین اگر مکان کنترل را بر روی یک پیوستار تصور کنیم در یک طرف پیوستار مکان کنترل، درون گرایان قرار می گیرند که معتقدند پیشامدهایی که با آن مواجه می شوند اساساً از اعمال خودشان سرچشمه می گیرد و در انتهای دیگر پیوستار، برون گرایان هستند که معتقدند بیشتر چیزهایی که برایشان اتفاق می افتد نتیجه ای از علل خارجی و فراسوی کنترل مستقیم آنهاست.
کانون کنترل درونی با واقع بینی، شناخت و منطقی بودن همراه است در حالی که کانون کنترل بیرونی احساساتی بودن، عدم شناخت و غیر منطقی بودن در برابر حوادث یا علل رفتارها را به همراه دارد(کریمی،1370).
افراد دارای منبع درونی کنترل معتقدند که روندد مثبت زندگی در نتیجه نقشه ریزی دقیق و کوشش پی گیر خود آنها به دست می آید . در صورتی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی بین رفتار خود و رویدادها چگونگی رابطه علت و معلولی را نمی بینند و برای کوشش های خود ارزش قایل نمی شوند. آنها به کنترل زندگی خود به دست خویش در حال و آینده چندان ایمانی ندارند. در مقابل کسانی که معتقد به منبع درونی کنترل هستند بر این باورند که کنترل زندگی خود را شخصاً در دست دارند و برای مهارت ها و توانایی های خود ارزش قائل می شوند( بال، 1373).
1-3.کنترل درونی - بیرونی:
هنگامی که فرد از بعد کنترل درونی و از بعد کنترل بیرونی وضعیت متوسط داشته باشد، داری این نوع کانون کنترل است(اتیکنسون و همکاران،1369).
2. خلاقیت :
صاحبنظران روانشناسی و مدیریت، هر کدام به نحوی در مورد اندیشیدن خلاق سخن گفته اند. توجیه روانکاوان از اندیشیدن آفریننده، متکی بر جنبه های ناهشیار اندیشیدن است. فروید(1959)، اندیشیدن خلاق را نوعی رویای روز یا خیال بافی می داند که در آن، ذهن فرآیندهای ثانوی را کنار می گذارد و به فرآیندهای ابتدایی (اصلی) رو میآورد. همان تفکر دوره کودکی که در آن عروسک بیجان صاحب شخصیت و تمایلات یک آدم واقعی است و تکه چوبی به راحتی یک اسب تلقی میشود. اما در مورد بزرگسالان خلاق، حوزه عمل فرایند ابتدایی ذهن به واقعیت محک زده میشود.در مکتب رفتار گرایان(برای مثال مدینک،1964،1962) آفرینندگی چیزی جز تکوین تداعی بین محرک ها و پاسخ های دور از هم نیست. بر مبنای نظریه آزمون های تداعی بعید برای اندازه گیری استعداد آفرینندگی تهیه شده است.گاهی هم سعی شده است که رفتار خلاق بر طبق الگوی شرطی شدن ابزاری توجیه شود. به همین اساس فرد خلاق در برابر رفتارهای خلاق با پاداش روبه رو میشود و به تدریج اندیشه و نیروی او در مسیر رفتار های خلاق متمرکز میشود(براهنی،1366).
ویژگی اساسی این شیوه اندیشیدن آن است که فرد به طور گسترده به محیط توجه کرده ودرباره آن می اندیشد و حذف و سانسور شناختی در افراد خلاق کمتر صورت می گیرد (امید،1358).
جرسیلد (JERSILD) می گوید تصورات،اساس و پایه خلاقیت است و کودک به جای آن که محدود به محسوسات دنیای خود شود با توسعه دامنه تصوراتش دنیایی از شگفتی بر روی او باز خواهد شد.
گلندر (GOLDNER) بر خلاف کسانی که خلاقیت را مترادف تفکر غیر واقعی تلقی کرده اند ان را به عنوان یک سازمان ادراکی،تصوری معتبر معرفی میکند.
گیلفود (GUILFOLD)به دو نوع نفکر همگرا و واگرا اشاره می کند. تفکر همگرا در جهت یک راه حل صحیح که به وسیله وقایع تعیین شده است،هدایت میشود ولی تفکر واگرا که مترادف با نفکر خلاق است تفکری است که در جهات مختلف سوق پیدا میکند. البته بروز این تفکر خلاق در آدمی می تواند متاثر از عوامل مختلفی باشد.
2-1. عوامل موثر در خلاقیت
مهمترین عوامل موثر در خلاقیت افراد عبارتد از (امید1358):
2-الف. جنسیت: درمورد جنسیت چنین گفته میشود که پسرها نسبت به دخترها به ویژه در دوره کودکی خلاقیت بیشتری از خود نشان می دهند. قسمت عمده این اختلاف ناشی از روش های متفاوت تربیتی است که نسبت به آنها اعمال میشود و با نشان دادن ابتکار و استعداد بیشتر مورد تشویق والدین و معلمان قرار می گیرند.
2-ب. موقعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده: در مورد وضع اقتصادی، اجتماعی بچه هایی که دارای طبقات اجتماعی – اقتصادی بالا هستند به خلاقیت تمایل بیشتری دارند تا یچه های طبقات پایین. در اکثر موارد گروه اول کودکان خود را با روش های دموکرانیک پرورش می دهند، در حالی که گروه دوم روش سخت گیری را اعمال میکنند.
2-ج. ترتیب تولد فرد: در مورد ترتیب تولد چنین گزارش شده است:بچههایی که بعد از بچه اولمتولد شده اند،معمولا خلاقیت بیشتری نسبت به بچه های اول دارند و این نتیجه این طور توجیه شده است که بچه های اول تحت فشار بیشتری جهت مطابقت با انتظارات والدین قرار می گیرند تا بچه هایی که بعد از او متولد می شوند.
2-د. وسعت خانواده: بچه هایی که در خانواده های کوچک پرورش یافته اند اگر از لحاظ سایر عوامل مساوی باشند خلاق تر از بچه هایی هستند که از خانواده های بزرگ هستند.در خانوائه های بزرگ،تعلیم و تربیت اطاعت طلبانه و فقدان اوضاع اقتصادی اجتماعی مطلوب و بیشتر محروم کننده است و با رشد خلاقیت منافات دارد.
2-ه. تاثیرات محیطی شهری: با توجه به نتایج به دست آمده ،کودکان شهری درمقایسه با کودکان روستایی تمایل بیشتری به خلاقیت دارند.تربیت اطاعت طلبانه در خانواده های روستایی در مقایسه با محیط شهری محرک های کمتری را برای ایجاد خلاقیت عرضه می دارد.
به منظور بررسی نظریه های بیان شده تحقیقات متعددی از طریق مطالعه وضع زندگی مشاهیر و دانشمندان بزرگ به عنوان افراد خلاق و از طریق مقایسه شرایطی که گروهای تجربی خلاق و غیر خلاق درآن پرورش یافته اند صورت گرفته است از جمله تحقیقی که به وسیله روRoe) 1935) در زمینه خصوصیات افراد خلاق صورت گرفته است.
تصویر رو از افراد خلاق به این شرح است : نخستین کودک یک خانواده طبقه متوسط حرفه ای (قاضی، معلم یا پزشک) است که در کودکی طفلی بیمارگون بوده و شاید یکی از والدین خود را از دست داده است وبهره هوشی بسیار بالا دارد(براهنی،1366).
نتایج تحقیق مک کنیون (Me-kanion) نشان داد که افراد خلاق به طور گروهی از سطح هوش بسیار بالایی برخوردارند،قدرت تخیل قوی دارند،فردگرا و مستقل وخود پیروند وبه رفتار خود مسلط هستند.
اسپیرینگر و ویزبرگ در تحقیق خود دریافتند مادرانی که به اجبار تمایل بیشتر داشتند و فرزندان خود را موظف به انجام کار می دانستند کمتر دارای فرزندان خلاق بودند.
همچنین تحقیقات گترلز و جکسون(1992) نشان داد که کودکان واگرا از هر نظر مخالف عرف و عادت بودند.این کودکان کمتر از کودکان همگرا مورد قبول هم کلاسان یا معلمان خود بودند(براهنی،1366).
3. تحمل ابهام :
قدرت تحمل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامه حیات با دانش ناقص درباره محیط و تمایل به آغاز فعالیتی مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفق خواهد شد یا خیر. به نظر می رسد که کارآفرینان به مراتب بیش از مدیران شرکت ها قدرت تحمل ابهام را داشته باشند، کارآفرینان بدون اینکه احساس تهدید یا ناراحتی کنند قادرند به طور اثر بخش با شرایط و اطلاعات مبهم، ناقص، غیر قطعی، سازمان نیافته و غیر شفاف روبرو شوند و ضمن رفع ابهامات، آنها را به نفع خود تغییر دهند. در واقع ابهام سبب انگیزش آنها میشود (احمدپور ، 1378).
کورتاکو و هاجتس در زمینه تحمل ابهام این گونه مطرح میکنندکه کارآفرینان در شروع کار با عدم قطعیت و تغییرات مداوم رو به رو هستند که منجر به ابهام و استرس در تمام جنبه های کارآفرینی میشود. کارآفرینان موفق عاشق هیجان هایی مانند ابهام هستند، امنیت شغلی و امثال آن برای آنها مهم نیست.
فرای در این رابطه معتقد است که تحمل ابهام، پذیرش عدم قطعیت به عنوان یک هنجار در زندگی است. یعنی توانایی زندگی با حداقل دانش در مورد محیط. در واقع کار کارآفرینان شروع یک کسب و کار بدون اطمینان لازم در مورد موفقیت یا عدم موفقیت، عکس العمل رقبا، یا منابع مورد نیاز است. حتی بعضی از کارآفرینان تمایل دارند موقعیت های عدم قطعیت را با دانش جزیی تجربه کنند. کارآفرینان از مدیران بنگاه های بزرگ بیشتر تحمل ابهام دارند. در مقابل، مدیران به محیط ساختار یافته با اطلاعات کافی از محیط تمایل دارند. کارآفرینان نیازی به قطعیت ندارند، زیرا آموخته اند که موقعیت محیط مطمئن حاوی تمام جواب لازم نیست. تحمل ابهام امری مفید و ضروری برای کارآفرینان است.
وریسون (1998) در رابطه با تحمل ابهام می گوید : یکی از ویژگی های محیط کارآفرینی ابهام، عدم ثبات و فقدان دانش پایه ای کافی است. برای بسیاری از افراد غیر کارآفرین چنین محیطی غیر قابل پذیرش است.
بودنر (1962) تحمل ابهام را به صورت تمایل به پذیرش موقعیت های مبهم به عنوان منبع تهدید معرفی می کند. افرادی که از نظر تحمل ابهام در سطح پایینی قرار دارند از موقعیت های سازمان نیافته و نامطمئن و سخت دوری میکنند. سطح مشخصی از تحمل ابهام برای موفقیت سازمانی مفید است. زیرا حوادث سازمانی اکثر اوقات بدون ساختار و نامطمئن هستند. از این رو، موفقیت سازمانی نیازمند تمایل و توانایی سازگاری با عدم قطعیت است.
این ویژگی با سایر ویژگی های کارآفرین ارتباط دارد. برای مثال، تحمل ابهام با خلاقیت و توانایی تولید ایده های بیشتر از طریق سیال سازی ذهن مرتبط است. یعنی توانایی ایده پردازی و نوآوری نیازمند برخورداری از ویژگی تحمل ابهام است. بر همین اساس نتایج تحقیقات نشان می دهد که افراد دارای تحمل ابهام تحت شرایط یکسان، ریسک بالاتری را می پذیرند. (کردنائیج،1386)
4. ریسک پذیری :
خطر پذیری به حالتی گفته میشود که فرد برای انجام کاری یا پذیرش مسئولیتی که احتمال شکست در آن وجود دارد، اعلام آمادگی می کند. خطر کردن ممکن است به آگاهی فرد از موضوع بستگی نداشته باشد و حتی فرد از نتایج و پیامدهای احتمالی آن نیز بی اطلاع باشد. ارنستو اشمیت به عنوان یک فرد کارآفرین در مورد خطر پذیری خود میگوید : هنگامی که شغلم را به عنوان عضو گروه بُستون رها کردم، برای چهار ماه هیچ درآمدی نداشتم. برای راه اندازی کسب و کار خود باید پول قرض میکردم و نیز خانه ام را می فروختم. من آماده بودم که خود را به پرتگاه برسانم ( برنز،2001).
خطر کردن به شخصیت فرد و به نتایج کارهایی که فرد در گذشته یا حال به دست آورده است، بستگی دارد. کارآفرینان اعتدال در خطر پذیری را ترجیح می دهند یعنی موقعیتی را که در آن نه موفقیت حتمی وجود دارد و نه شکست حتمی.
هنگامی که از ریسک بحث میشود، باید به تفاوت های بین ریسک مطلق و ریسک متناسب و معتدل توجه کرد. در ریسک مطلق، بر خلاف ریسک معتدل، فرد خطر پذیر هیچ احتمالی برای موفقیت ندارد. اما ریسک معتدل شامل فعالیت هایی هستند که مهارت و کوشش شخص در آن نقش اصلی را ایفا می کند. ممکن است در آن فعالیت ها شانس و اقبال هم نقشی داشته باشد اما تاثیر شانس به واسطه مهارت و تلاش فرد به حداقل میرسد و نتیجه کار جزء مسئولیت های شخص محسوب میشود. به عبارت دیگر کارآفرینان از خطر استقبال میکنند، در صورتی که آن حساب شده باشد. این افراد مسئولیت هایی را که در آن هیچ گونه امکان موفقیتی وجود نداشته باشد، تقبل نمیکنند. لزوم پذیرش خطر در این زمینه جرأت است، یعنی افراد با جرأت بیشتر خطر میکنند تا افرادی که این خصیصه در آنها پایین است. خطر پذیری ویژگی ذاتی صرف نیست بلکه محیط در پرورش آن نقش اساسی دارد. خطر پذیری از یک طرف به ویژگیهای شخصیتی افراد از قبیل کانون کنترل درونی، عزت نفس، ابراز وجود و غیره و از طرف دیگر به امکاناتی که محیط در اختیار افراد می گذارد از قبیل تشویق و ترغیب والدین (شیوه فرزند پروری)، مربیان و مسئولان و حمایت دولت و غیره بستگی دارد.
5. نیاز به موفقیت یا توفیق طلبی:
انگیزه موفقیت به عنوان تمایل فرد به کسب هدف براساس مجموعه ای از استاندارها است. توفیق طلبی، بیانگر گرایش همه جانبه به ارزیابی عملکرد خود با توجه به عالی ترین معیارها،تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکردهمراه است(ماسن،1370).
هر چند به طور عمومی از این اصطلاح زیاد استفاده میشودولی اغلب آن برای همگان به طور یکسان قابل فهم نیست.مهمترین تعاریفی که از نیاز توفیق طلبی شده است عبارتند از انگیزه ای است که شخص را به فعالیت و انجام دادن کامل یک کار وادار می کند واو بدین وسیله می خواهد در دیگران اثر بگذارد(شعاری نژاد،1364).
همان طور که در تعاریف انگیزش پیشرفت مشاهده میشود، تعریف عملیاتی قابل توافق برای این مفهوم دشوار است ودلیل ان نیز ناشی از ماهیت انگیزش پیشرفت است.نخستین خصیصه انگیزه پیشرفت این است که معمولا استاندارد جالبی برای این موقعیت به کار میرود و آن ارزیابی عمل بر حسب کیفیت است.
خصیصه دیگر موقعیت پسشرفت این است که نتیجه اغلب مبهم است و آنچه که بیشتر بیان میشود این است با حد مشخصی از تلاش در گذشته چه چیزی انجام می شد یا به صورت عادت انجام میشود.سرانجام انگیزه پیشرفت اشاره می کند که یک شخص به واسطه تلاش خودش چه می تواند انجام دهد.به طور کلی وقتی انگیزش پیشرفت به کار می رود تمرکز بر این است که چطور شخص به چنین موقعیت هایی پاسخ می دهد. در مجموع برای انگیزش پیشرفت عناصری را در نظر گرفته اند که در ارزیابی ها به همین عناصر امتیاز داده میشود.
منابع و مآخذ